خدا ازتون نگذره.

سوال

درود به شما هموطنان، وکلا و کارشناسان عزیز. شما را قسم میدهم به مقدسات و ایمان‌تان که این دادخواهی مرا در تمامی رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی منتشر کنید. بنده پارسال برای ساختمان یک شخص سرمایه‌دار کارگری کردم، و پس از اتمام کار،ایشان پول کارگرها را نمی‌داده و با تهدید و رعب و وحشت، کارگران را از گرفتن حقوق خود، دور می‌کرده و از این طریق، ساختمان می‌سازد.
بنده هر چه تلاش کردم، پولم نداد. حتی از شوراهای محل و ریش‌سفیدان کمک گرفتم و آنان گفتند که این سرمایه‌دار به هیچ صراطی مستقیم نیست و پول شما رو نمی‌ده.
با توجه به اینکه، چندین نفر از جمله خانم و برادر خانمش در صدد ایجاد توطعه و نابودی ایشان و تصاحب اموالش بوده‌اند، در این روزها، با دروغگویی و غیبت و هزاران راههای دیگه، کاری کردند که آن سرمایه‌دار، با اسلحه غیر مجاز، به منزل من حمله و تیراندازی کرد، شیشه اتاقم خورد کرد و حدود یک ساعت با اسلحه در حیاط من، میگشت و چند روز بعدش در تاریخ چهارم خرداد ۹۹ ایشان بطور پنهانی از دیوار خانه ما بالا آمد و به منزل من وارد شد و در اتاقم خورد کرد و در حالی که من، غافلگیر شدم، با یک میله آهنی بطور وحشتناک و قصد کشتن، من را ضرب و شتم کرد و بنده بیست روز در بیمارستان شهید رجایی شیراز بستری بودم. چهل و پنج بخیه در سرم ایجاد شد، چهار تا دنده‌های سینم شکست و یک دنده، مثل چاقو، وارد شش شده بود و شش من پاره شد و بطور معجزه، زنده ماندم، دست چپم هم شکست. فردایش خلاصه خواهرم بعنوان نماینده و موکل من، رفت به شعبه اول دادیاری دادسرای عمومی شهرستان کوه‌چنار ، شکایت کرد، اما قاضی دادگستری، جناب محمد قاسمی، این پرونده که براستی قتل ناموفق بوده، اما متهم را با ضمانت یک فیش حقوقی آزاد کرد و حتی تفنگ او را نگرفت و هیچ محاکمه‌ نکرد.
در روزهایی که متهم با ضمانت آزاد شد، دوباره به منزل من حمله میکرد و می‌گفت چرا شکایت کردی و برو رضایت بده که می‌کشمت، بنده به کلانتری زنگ میزدم و کلانتری هیچ اقدامی انجام نمی‌داد، زیرا تمامی ماموران کلانتری نودان، با این سرمایه‌دار دوست شده بودند و حتی صورت‌جلسه های مهمه این چنینی را و همچنین برگه مهم پزشکی قانونی را از پرونده من برداشته بودند و بعدن که من اعتراض کردم، کلانتری گفت که این برگه‌ها گم شده است و دیگه برو برگ جدید از پزشک قانونی بگیر. خلاصه خیلی اذیت میشدم و هر چه به دادگاه مراجعه کردم و به قاضی قاسمی میگفتم که متهم آزاده و جان و زندگی من و خواهرم در خطره و لطفاً اونو زندانی کنید اما قاسمی مرا مسخره میکرد، چون متهم گفته بود که تا الآن صد و پنجاه میلیون به کلانتری و غیره داده‌ام تا نتوانی مرا زندان کنی و یا دیه بگیری. و یک روز دیدم که در اتاق دادستان نشسته و دارد چایی میخورد و می‌خندند.
بخدا کار به جایی رسید و چنان خواهرم را تهدید به مرگ میکرد که خواهرم و دیگر در دادگاه حاضر نشدند و بنده بارها به قاضی محمد قاسمی گفتم که پرونده مرا بدهید تا به دادگاه کیفری شیراز ببرم، اما قاسمی با لحنی مسخره‌آمیز و تحقیر آمیز، بمن گفت برو خانه تا اینجا آفتاب به سرت نخورد چون سرت نابود است و غیره. خلاصه این قانون و این قاضی، با این سرمایه‌دار هیچ برخوردی نکرده و فاجعه بزرگ این بود که پرونده مرا به شورای حل اختلاف فرستادن و من هر چه اعتراض کردم، فایده‌ای نداشت و قاسمی مرا مسخره میکرد و می‌گفت که پروندت کلانتری است و به کلانتری می‌رفتم و می‌گفت پروندت دادگاه است. تا اینکه یک روز از شورای حل اختلاف برآیم احضاریه آمد و متهم با اسلحه به منزل من آمد و گفت که پاشو بریم شورا و رضایت بده منم بعدن ۵۰ ملیون بهت می‌دهم وگرنه همونجا جلوی شورا با این تفنگ‌ می‌کشمت. چند نفر از اعضای شورا، با متهم دوست شده بودند و در برگه رضایت نامهژ اسمی از ۵۰ میلیون ننوشتند و فقط نوشتند که متهم حاضر و متعهد شده که خسارت را جبران کند و من رضایت دادم. البته قبل از رفتن به شورا، بنده دو تا مکالمه تلفنی با متهم ضبط کردم که میگفته ۵۰ تومان در ماه آینده بهت می‌دهم و اکنون ندارم اما قول میدهم که ماه آینده بدهم.
متاسفانه ماه بعدیش و هشت ماه دیگر بیشتر گذشته و هرگز پولی بمن نداد و این روزها مثل پارسال، دوباره هر روزه پیام‌های تهدیدات بمن می‌فرسته و می‌گوید پارسال زنده ماندی اما امسال چنان تو رو می‌زنم که سرنگون شوی و بنده اکنون هیچ امنیت جانی ندارم و حتی در کوه و بیابان زندگی میکنم و نمیتوانم به منزل بروم. خدا می‌دونه که این خیانت‌ها و ظلم‌هایی که از طرف کلانتری و دادگاه بمن شده، باعث شد که من دیگر هیچ اعتقادی به دین و مذهبه این کشور ندارم و همه‌ی مرذم ناراحت و عصبانی هستند و تمامی دوستان، اقوام و اهالی این منطقه که این جریان و ظلم‌ها را دیده‌اند نیز تحت تأثیر قرار گرفته و در روزهای انتخابات ریاست جمهوری میگفتند که به حرمت خون ناحق ریخته شده‌ی این مظلوم، برای تسکین دل این مظلوم، ما هرگز به این قانون و دولت‌ها رأی نداده و حمایت نمی‌کنیم و در هیچ مناسباتش شرکت نخواهیم کرد تا در این دادگاهها دیگر ظلم و بی‌عدالتی و مظلوم‌کشی را نبینیم.
آری. وقتی آن قانون‌گذار، در جلوی کتاب مقدس، اینجوری خدا و مقدسات را به مسخره میگیرد و به کشور و قرآن و خداوند خیانت میکند، وقتیکه در جلوی چشم ملت، یک مظلوم را نابود و از متهمه سرمایه‌دار، از فریب‌کار و ظابم حمایت می‌کنند، اینها بزرگترین تیشه بر ریشه های این رژیم است و پیامدهای غیر قابل جبرانی را دارد و باعث شدت یافتن نارضایتی ها و فاصله گرفتن ملت از دولت می‌شود.

اکنون من از شما وکیلان و بزرگان، دلسوزان و پاسداران حق و راستی، خواهشمندم که بمن راهکاری دهید یا اگر قانون‌گذار حقیقی در تهران است، او را خبر دهید تا جان و زندگی من نجات دهد. سپاسگزارم.محمد باقر انصاری.فارس/کوه‌چنار/روستای پاپون علیا/ 09175581595

به این سوال پاسخ بدهید