جرایم حقوقی روابط و تهدید به آبروریزی

سوال

ببخشید توی پیام قبلی ایمیلمو اشتباه دادم. لطفا به این ایمیل جواب دهید. متشکرم
سلام. خسته نباشید
من نزدیک به دو سال پیش، خواستگاری داشتم که برای ازدواج او را مناسب میدیدم. میخواستم بهش جواب مثبت بدم ولی در همین حین سر و کله یک پسر عاشق پیشه توی زندگیم پیدا شد و با اصرار زیاد از من خواست که به او فرصتی برای شناخت بدم تا بتواند با من ازدواج کند. دو هفته فقط اصرار میکرد تا زمانی که من گول حرفای زیباشو خوردم و به خواستگارم جواب منفی دادم، چون میخواست برای زندگی به خارج از کشور بره و خودمم نمیخواستم حتی توی ذهنم خیانت کنم و همزمان به دو نفر فکر کنم، این شد که ترجیح دادم به این پسر فرصتی برای معرفی خودش و خانوادش بدم…
رابطه ما فقط به صورت مجازی بوده… این پسر انقدر عاشقانه میگفت و همه لحظات شبانه روزش با من بود که من کر و کور شدم و احمقانه رابطه احساسی، برخلاف اعتقادات من برقرار شد. حتی من خودم مخالف سرسخت حرف زدن مسائل خصوصی با نامحرم هستم، اما اون میگفت مگه محرمیت چیه، مهم قلب ماست و متن صیغرو به زبون میورد. به مدت یکماه رابطه خیلی عاشقانه ولی فقط مجازی داشتیم تا اینکه توی یکی از عکساش حلقه دیدم. وقتی پرسیدم این چیه گفت بخاطر کارم مجبورم حلقه دستم باشم… تو همین مدت یکماه کاری کرده بود که من خیلی بهش علاقه مند شده بودم چون هم خیلی خوب درکم میکرد و هم همیشه همراه خوبی بود. با این وجود ازش خواستم عکس شناسنامشو برام بفرسته که وقتی فرستاد صفحه دومش خالی بود، همه حرفاش در مورد سن و اصالتش هم واقعی بود و خیالم راحت شد. همه حرفاش راست بود چون چندبار امتخانش کرده بودم، ایمان داشتم بهش. ولی بعد ازین بیشتر تحت فشارش گذاشتم که دیگه شناخت مجازی بسه، میخوام خودتو خانوادتو از نزدیک ببینم و بشناسم. باید زودتر بیای خاستگاری… ولی دیدم طفره میره و میگه من یهویی عاشقت شدم و توی برنامه ریزیم نبوده، بهم کمی فرصت بده… انقدر تحت فشار گذاشتمش که در نهایت بهم گفت تو این مدت فقط یه دروغ بهت گفتم، اونم نگفتم چون میترسیدم از دستت بدم. اگه قول بدی ترکم نکنی راستشو میگم.
فکر کردمم حتما مریضی خاصی داره و چون خودشو خیلی دوست داشتم گفتم مهم نیست، بگو قول میدم ترکت نکنم و کمکت میکنم اون مشکل حل بشه.
بهم گفت من 5 ساله زن دارم!!! دنیا رو سرم خراب شد، قبلا ازم پرسیده بود درچه صورتی باهام ازدواج نمیکنی؛ بهش گفته بودم اگر همینی که شناختمت فقط اگه زن داشته باشی یا قبلا ازدواج کرده باشی زنت نمیشم. خیلی برام سخت بود…. علنا کلاهبرداری کرده بود تا از من سواستفاده کنه… صفحه دوم شناسنامشم مال خودش نبود!
انقدر التماس و خواهشم کرد و انقدر گریه و ضجه و منو به همه قسم داد که تو گفتی ترکم نمیکنی؛ من باید دروغ میگفتم؛ توم مثل همه ای نمیشه راستشو گفت و دیگه اعتقادم به خدارو از دست میدمو تو منو به خودت وابسته کردی و ازین حرفا….گفت تو تا الان منو همه جوره قبول داشتی فقط به خاطر زن داشتنمه؟ من زنمو طلاق بدم تو راضی به ازدواج میشی؟ تو فقط به من بله بده من درستش میکنم…قسم میخورم مهریشو بندازم جلوشو تمومش کنم اگه تو همینو بخوای…
معلومه من اینو نمیخواستم که طلاق بگیره، اون زن چه گناهی داشت، منم گناه نداشتم ولی خودمو مسئول میدونستم و عذاب وجدان داشتم…که پیش خودم از روی مهربونی گفتم یکم بهش فرصت بدم از من بدش بیاد و نا امید بشه بعد میگه زن خودم بهتره و میره سر زندگیش، آخه حتی تهدید به خودکشی کرد. ولی شرط کردم دیگه حق نداره وارد حریم خصوصیم بشه و فقط مثل یک دوست همجنس رفتار میکنه و بهم قول داد.
با وجود اینکه زندگیو رویاهامو نابود کرده بود و ازم سواستفاده کرده بود ولی من دوسش داشتم نمیخواستم زندگیش نابود بشه، من ادم مسیولیت پذیر و با وجدانی هستم، گفتم اگه یکدرصدم من باعث بی ایمانیش بشم یا باعث بشم به راه های خلاف بره یا اینکه بخاطر من گرفتار زنهای خراب بشه و بیماری بگیره که به زنشم انتقال بده، یا زنشو طلاق بده من خودمو نمیبخشم هیچوقت… این شد که بعد چند روز التماسای اون تصمیم گرفتم یکم پیشش بمونم اما به صورت رسمی و فقط دوستانه که ازم سرد بشه.
به مدت یکسال و نیم بعدش به صورت مقطع باهام ارتباط میگرفت…. یعنی اون ارتباط میگرفت همیشه ولی بر خلاف قولش نمیتونست جلوی خودشو بگیره حرف احساسی و جنسی میزد و من بلاکش میکردم… تا شماره جدیدی پیدا میکرد و دوباره التماس و گاهی تهدید میکرد که اگه من نباشم میره دنبال زنای خراب تا نابود بشه، ولی اونکه دنبال مسائل جنسی نیست و فقط آرامش وجود منو میخواد… گاهی هم تهدید به خودکشی میکرد و میگفت باعث و بانیش تو خواهی بود. من مجبور میشدم باهاش مدارا کنم، احساس میکردم مریضه، و سعی میکردم از طرق مختلف این بیماریشو درمان کنم، ایمانشو قوی تر کنم، به مجالس مذهبی دعوت کنم بره، تشویقش کنم به نماز اول وقت، دعواش کنم با زنش بیشتر باشه یا حتی حس پدر شدنو تو وجودش تقویت کنم که رابطش با زنش خوب بشه. گاهیم از حس علاقه مندی که به خانوادش داشت استفاده میکردم و با وجدانش روبروش میکردم که این خیانته به همست تا در نهایت زنشو انتخاب کنه و بره دنبال زندگیشو دست از سر من برداره… ولی هربار میرفت فقط مدت کوتاهی جواب میداد و بازم برمیگشت پیش من بازم همون آش و همون کاسه… دیگه خستم کرده بود… خیلی تحت فشار و عذاب وجدان بودم و حتی از خانوادم خجالت میکشیدم که این رابطه هست و حتی دیگه نمیتونستم به خودم اجازه بدم به خاستگارم فکر کنم و همه رو رد میکردم تا این قائله ختم بشه و به حساب خودم پاک پاک بشم بعد وارد زندگی یکی دیگه بشم… هربار که باهاش حرف می زدم از شدت عذاب وجدان توبه میکردم و گریه و زاری…
تا اینکه مجبور شدم بهش به دروغ گفتم عقد کردمو می خوام برم خارج از کشور… بعدم به دروغ از روابط خوبم و خلقیات خوب همسرم و اینکه دوسش دارم میگفتم تا ازم سرد بشه…
توی همین گیرو دار بودیم که خانومش همه چیزو فهمید. تازه بعد این همه بدبختی من که داشتم از شرش راحت میشدم سر رسید…
توی همه این مدت فقط و فقط از طریق پیامک و گاهی تلفن حرف میزدیم و حضوری نبوده هیچوقت. ارتباط عاشقانه هم از طرف اون همیشه ولی از طرف من فقط زمانی که نمیدونستم زن داره و گول خورده بودم رخ داده ولی بعدش همیشه با بلاک کردن من مواجه میشد.
زنش به من زنگ زد و چندین بار سوالاتی پرسید و من صادقانه جواب دادم… بعد از مدتی که رفته بود گوشی شوهرشو هک کرده بود اومد و هرچی خواست فحاشی کرد و تهدید به بردن آبروی من توی خانواده و محل کارم کرد.اونم منی که فقط طبق وجدانم رفتار کرده بودم که اون خانوم زندگیش خراب نشه، فداکاری کردم که شوهرش به جای راههای بدتر به خانوادش برگرده… عوض دستت درد نکنه فقط حرفای زشتی میزد که….
من مدتی هست که فکر میکنم گوشی و سیستمم هک شده و حتی گزارش به پلیس فتا هم دادم ولی متاسفانه بررسی نکردن هنوز، و اون خانوم اذعان داشت که از من عکس و چت هایی داره که هم آبرومو میبره و هم به دادگاه میکشونه منو و حتی جلوی خیلیا منو بدنام کرده…
نمیدونم این زن تاحالا، و اون موقع که شوهرش کلاهبرداری میکرد و همه شبانه روزش در حال پیام دادن به من بود کجا بود که الان خانواده دار شده؟ حدود دوساله من دارم بار این اقارو به دوش میکشم بخاطر عذاب وجدانم، دو ساله زندگیو جوونی من سوخته بخاطر زندگی این خانوم حالا به چه جراتی انقدر حرفای رکیکی میزنه به من و تهدیدم میکنه به آبروریزی؟ اصلا عکس و شماره خانواده و محل کارمو از کجا اورده؟
با این اوصاف ممکنه اونا هک کرده باشن سیستم منو؟ من هنوز جرات ندارم قضاوتشون کنم… هر سری انقدر منو آزار دادنو اشکامو دراوردن که به مرگ خودم راضی شدم…حرفای منو هم باور نداره و شکایتی مبنی بر ماده 637 قانون جزا تنظیم کرده و شماره برادرمم به دادگاه داده تا ابروی منو جلوی خانوام ببره… اگه اینطور بشه امکان اینکه خونی ریخته بشه خیلی زیاده
سوالی ازتون دارم… یکی اینکه با این توصیفات می تونه از من شکایتی کنه و من مجبور هستم حتما به دادگاه برم؟
من چی من میتونم از شوهرش به اتهام کلاهبرداری و سواستفاده شکایت کنم یا اینکه ازون زن بخاطر افشای اسرار دیگران، تجسس در مسائل خصوصی، فحاشی و هتک حرمت و تهدید به آبروریزی شکایت کنم؟
و دیگه اینکه بیشتر نمیخوام خانوادم درگیر این مسئله بشن، من خودم به حد کافی زجر کشیدم این دو سال، چیکار کنم که بترسونمشون تا دیگه با آبروی من بازی نکنن؟
کسی میتونه منو کمک کنه که مانع بشم آبروی من نره و خونی ریخته نشه؟
چطوری چیزایی که از من داره و یا شاید هک کرده و میتونم از بین ببرم؟
قصد من شکایت نیست ولی میخوام که بترسونمشون که با ابروی من بازی نکنن…من خودم معذرت خواهی کردم و همه مسائل و توضیح دادم بهشون ولی باور ندارن و عین عقده ای فقط میخواد منو آزار بده…
خواهش میکنم کمکم کنید اینا میخوان تا آخر عمر تهدیدم کنن و آزارم بدن… نمیدونم چه عکسایی داره یا کدوم چتارو میگه که پخش میکنه…
ممنونم از راهنماییتون… خدا خیرتون بده

پاسخ ( 1 )

  1. مخاطب گرامی ،

    لطفا سوال خود را خلاصه وار درج کنید. واقعا فرصت مطالعه این داستان طولانی وجود ندارد !

    سوالتان را خلاصه بنویسید یا بخش مهم آن را مشخص کنید تا وکلا پاسخ بدهند.

    راهنمای سامانه مشاوره حقوقی آنلاین

به این سوال پاسخ بدهید